سایه ای فکر مرا از دور اذیت می کند
از درون هر شب مرا بدجور اذیت می کند
این اتاق خواب من یا خانه ی خفاش هاست ؟!
صبح ها چشمان من را نور اذیت می کند
از همان وقتی که دیگر توبه کردم از شراب
بینی ام را بوی هر انگور اذیت می کند !
از همه آلات موسیقی فقط با « نی » خوشم
گوش من را تنبک و تنبور اذیت می کند !
گاه اگر یک سر به قرآن می کشم روح مرا -
وعده ی باغ بهشت و حور اذیت می کند !
گرچه دنیایی پس از مرگم ندارم؛ ترس آن
روح من را سالها در گور اذیت می کند !
*
از ممیزها گذشته شعر من ؛ اما مرا –
اینکه خود را می کنم سانسور اذیت می کند
اصغرعظیمی مهر