اشعار اصغر عظیمی مهر

شعر و ادب پارسی

اشعار اصغر عظیمی مهر

شعر و ادب پارسی

پیشوندهای " ناگهان " قهرمانان قصه ها را ( اصغر عظیمی مهر )

 

پیشوندهای " ناگهان "
قهرمانان قصه ها رانجات می دهند
" همیشه " اما گامی به سمت تردید است

قرار بود دایره المعارف ها را به آتش بکشیم
و برای پرندگان
گذرنامه نامحدود صادرکنیم
بگذار رهگذران سالهای دور
از میان انگشتانت بگذرند
درتالار آیینه چشمانت
مرا به حضور بپذیر
بدون تو
پیغمبری رنگ پریده ام
که هیچ کس
به شعرهایش ایمان نمی آورد
کتاب آسمانی اش را
تنها بر برگ های تنباکو
می نویسد
و شعرهایش را
تنها برای مردگان می خواند
مرا در حجم های هندسی
قاب نکن
ساعت شش عصر
زمان خوبی برای خودکشی است
نیمی از خودکشی ها
درغروب اتفاق می افتد
"توبه"
همواره مترادف با پشیمانی نیست
شعرهای من
مالیات نگاه کردن به چشم های توست
تو که راه می روی
جهان می ایستد
و آسفالت ها
مخمل سیاه می شوند
زیبایی ات دردناک است
به خدا گفته ام
در قیامت منتظرم باشد
قبل از رفتن
باید به ملاقات شیطان بروم
قرار است نشانی نقشه بهشت را به من بدهد
که آن را در گوشه ی رختخواب تو
چال کرده است
قهرت زهری است
که برای کشتن تمام پلنگهای زمین
کفایت می کند !
دستمال بکارت کدام فرشته را
به غنیمت گرفته ای؟!
که پیامبران اعتراف
از زمین سر برنمی گیرند
اینقدر قانون لازم نیست!
بکارت خلیج
با غرش نفت کش ها
آشفته نمی شود
من دریاسالاری هستم
که از ابتدای سفر
حرارت درونش را
نادیده می گیرد
و از بچگی یادم داده اند
دستم را دراز نکنم
به سمت آتش
و لباس خواب های صورتی !

شاید باورش سخت باشد اما
من روزی وجود داشته ام
حتی بدن تو !

بخار دهانت را به صورتم بپاش
شاید مسیح
زنده کردن مردگان را
از مادرش آموخته باشد

 

 

 اصغر عظیمی مهر


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.