اشعار اصغر عظیمی مهر

شعر و ادب پارسی

اشعار اصغر عظیمی مهر

شعر و ادب پارسی

شیرهای گرسنه ای در من ؛ خسته از انتظار آهوها( اصغر عظیمی مهر )

شیرهای گرسنه ای در من ...

**

شیرهای گرسنه ای در من ؛ خسته از انتظار آهوها
منتظر تا که باد بردارد پرده از استتار آهوها

باد در گیسوان گندمزار مثل دستی غریبه می لولد
در تن دشت تشنه می پیچد برزخی از غبار آهوها

شیرهای درون من ناگاه می جهند از رگان گردن من
در تکاپوی شیر باید دید هیجان از شکار آهوها

یک طرف جز گریز نیست گزیر ؛ سمت دیگر غریوغرش شیر
دشت را در غبار می پیچد خطِ خاکِ فرار آهوها

سرزمینی وسیعم و قلبم جنگل شیرهای خیره سر است
تو به این جنگل سیاه شبی آمدی از دیار آهوها

می خرامی به دشت چشمانم ؛ من همان شیر منتظر بودم
و تو آن بره ای که جا ماندی پاکِشان از قطار آهوها

پنجه های شکسته ای دارم یال هایی سفید بر گردن
شیر پیری گرسنه می گذرد ؛ سربزیر از کنار آهوها

سالیانی دراز مردم دشت بر درختی تکیده می بینند
تلی از استخوان؛ دو تیله ی زرد
مانده در انتظار آهوها ...


اصغر عظیمی مهر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.